نتایج جستجو برای عبارت :

طاق پیروزی پاریس ؛ ناپلئون روحت شاد

کتاب شاه کلید ثروت اثر ناپلئون هیل
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود رایگان کتاب شاه کلید ثروت یا قانون موفقیت در 16درس ...www.file4.ir › file › دانلود-رایگان-کتاب-شاه-کلید-ثروت-یا-قانون-مو...دانلود رایگان کتاب شاه کلید ثروت یا قانون موفقیت در 16درس اثر ناپلئون هیل. توجه: این کتاب به زبان انگلیسی می باشد. جهت دانلود فایل تصویری سمینار شاه کلید ...
دانلود کتاب شاه کلید ثروت از ناپلئون هیل-نسخه کامل ...billionerha.ir › Napoleon Hill۳ شهریور ۱۳۹۸ - ناپلئون هیل در کتاب
دانلود کتاب شاه کلید ثروت ناپلئون هیل
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود رایگان کتاب شاه کلید ثروت یا قانون موفقیت در 16درس ...www.file4.ir › file › دانلود-رایگان-کتاب-شاه-کلید-ثروت-یا-قانون-مو...دانلود رایگان کتاب شاه کلید ثروت یا قانون موفقیت در 16درس اثر ناپلئون هیل. توجه: این کتاب به زبان انگلیسی می باشد. جهت دانلود فایل تصویری سمینار شاه کلید ...
دانلود کتاب شاه کلید ثروت از ناپلئون هیل-نسخه کامل ...billionerha.ir › Napoleon Hill۳ شهریور ۱۳۹۸ - ناپلئون هیل در
 
 
به هنگام حمله به روسیه توسط ناپلئون بناپارت دسته ای از سربازان وی، درگیر جنگ شدیدی در یکی از شهر های کوچک آن سرزمین زمستان های بی پایان بودند که ناپلئون به طور تصادفی از سربازان خود جدا افتاد.گروهی از سربازان روس، ناپلئون را شناسایی و تعقیب کردند. ناپلئون به مغازه ی پوست فروشی در انتهای کوچه ای پناه برد. او وارد مغازه شد و التماس کنان فریاد زد خواهش میکنم نجاتم دهید. کجا پنهان شوم؟پوست فروش ناپلئون را زیر انبوهی از پوست ها پنهان کرد. سربا
دانلود کتاب شاه کلید ثروت pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود رایگان کتاب شاه کلید ثروت یا قانون موفقیت در 16درس ...www.file4.ir › file › دانلود-رایگان-کتاب-شاه-کلید-ثروت-یا-قانون-مو...دانلود رایگان کتاب شاه کلید ثروت یا قانون موفقیت در 16درس اثر ناپلئون هیل. توجه: این کتاب به زبان انگلیسی می باشد. جهت دانلود فایل تصویری سمینار شاه کلید ...
دانلود کتاب شاه کلید ثروت از ناپلئون هیل-نسخه کامل ...billionerha.ir › Napoleon Hill۳ شهریور ۱۳۹۸ - ناپلئون هیل در کتاب شا
بیندیشید و ثروتمند شوید
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
goldenbooks.ir › downloads › بیندیشید-و-ثروتمند-شویدبیندیشید و ثروتمند شوید | فروشگاه کتاب های طلاییدانلود رایگان کتاب الکترونیکی “بیندیشید و ثروتمند شوید”. نویسنده : ناپلئون هیل مترجم : مهدی قراچه داغی تعداد صفحات : ۱۶۷ صفحه حجم فایل : ۲٫۲۸ MB.www.fadakbook.ir › product › بیندیشید-و-ثروتمند-شوید-اثر-ناپ...بیندیشید و ثروتمند شوید اثر ناپلئون هیل ترجمه قراچه داغی ... رتبه: ۳ - ‏۳۶ مرورکتاب بیندیشید و ثروتمند شوید اثر
این پاورپوینت در 26 اسلاید به شکل زیبا و
منحصر به فرد طراحی شده است در این پاورپوینت مطالبی از سال های ابتدایی و
تحصیلات،محاصره تولون (۱۷۹۳)،حکومت فرانسه،اقدامات ناپلئون وسایر مطالب
مفید و ارزنده در مورد ناپلئون بناپارت در این پاورپوینت درج شده است که
امید واریم رضایت شما عزیزان را جلب نماید
جهت دانلود فایل کلیک کنید
تا حالا به لحظه تحویل سال1478 فکر کردید!!! ؟؟ 
همه بلند میشن، روی همدیگر رو می بوسن ، و فرا رسیدن سال نو رو بهم تبریک میگن و ...
 اون وسط یک مهربون از جمع جدا میشه و  قاب عکسی را می بوسه و روش دست می کشه و میگه روحت شاد مامان بزرگ، روحت شاد پدر بزرگ !!!  
میدونید اون عکس کیه ؟
ادامه مطلب
#صومعه_پارم آخرین اثر #استاندال ِ فرانسوی است. این رمان را بهترین اثر استاندال می دانند. گویا فصل اول کتاب از اعترافات واقعی یک ستوان نوشته شده است. سپس از دل این اعتراف به اتریش می رویم و داستان دو زن دیگر را می خوانیم. نویسنده متبحّرانه این حرف را به ما می رساند که قهرمان کتاب، ثمره ی ازدواج آن ستوان معترف و یکی از دو زنی است که روایت گر داستان شان شده‌ است. با ناپلئون و جنگ هایش آشنا می شویم، زیرا بزرگ شدن قهرمان داستان تلاقی با جنگ ها ناپلئو
من یک روز گرم تابستان، دقیقا یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعد‎‌‌‎ازظهر، عاشق شدم. تلخی ها و زهر هجری که چشیدم بارها مرا به این فکر انداخت که اگر یک دوازدهم یا یک چهاردهم مرداد بود،  شاید اینطور نمی شد. ...
دایی جان ناپلئون / ایرج پزشک‎زاد / فرهنگ معاصر
دزیره داستان یک زندگیست، زندگی‌ای پر از فراز و نشیب با غم‌ها و شادی‌های زنانه ، عاشقانه ، مادرانه و ... وطن‌پرستانه !
 دزیره یک قصه یا افسانه نیست یک ملکه است ، ملکه‌‌ی سوئد و نروژ که داستان زندگیش را هنرمندانه، لذت‌بخش و گیرا روایت می‌کند.
من در وسط تابستان همراه اوژنی قدم به روزهای پاییزی نهادم، زیر درخت‌های شاه بلوط نشستم، در بهار روی نیمکت چوبی سپید باغ یا از پشت پنجره‌ی اتاق به باغچه‌ی پر از گل‌های سرخ خیره شدم، همراه اوژنی از فرا
 
باید به دهان تو رجوع کردلبخندت را بوسیدپنجره ی روحت راآنجا که خواب از سر خیالم پراندآنجا که بوسه غرق بود در ابدیت
 
بگو چندبار می توان عاشق یک لبخند شد؟می توان غنچه ای را چیدباز در حسرت دیدنش جان داد؟
 
لبخندت را می بوسمآنجا که هنوز عشق در اتفاق می افتدحالا آغشته ام کن به روحتیا با من دهانم را شریک شو.
 
"مهسا رهنما"
 
پ.ن1:
اخم هایت را که باز کنی
تازه شاعرانگی ام گل می کند...
 
"امیر ارسلان کاویانی"
 
پ.ن2:
سال بد رفت و من زنده شدمتو لبخندی زدی و من
رمان دزیره
دانلود رمان دزیره جلد یک و دو اثر آن ماری سلینکو با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان زندگی اوژنی دزیره کلاری ملقب به دزیدریا ملکه سوئد و نروژ، فرزند فرانسیس کلاری تاجر ثروتمند ابریشم در قرن هیجدهم ( هشتم نوامبر سال 1377 میلادی ) در شهر پدری اش مارسی فرانسه چشم به جهان گشود و طی جریاناتی با ناپلئون بناپارت و برادرش آشنا می شود  ...
خلاصه رمان دزیره
ناپلئون که در آن دوره یک ارتشی ساده و فقیر
واسه مراسمت نتونستم بیام. دوست دارم بدونم روحت الان کجاست. دیدن لست سین تلگرامت که دیگه آنلاین نمی‌شه و عکس پروفایلت که تا ابد اون کودک خالص و مهربون میمونه اذیتم می‌کنه. یادم میاد اون روز رو که همه های بودیم و داشتیم در مورد تشییع جنازت حرف می‌زدیم. در مورد پرواز روحت از بالای سرمون و فحش‌هایی که به آدما میدی. چه دنیای ستمگری. کی فکرشو میکرد بعد از یک سال تو دقیقا همون طوری که خواستی بمیری و هیچ کدوم از ما تو مراسمت نباشیم که های کنیم و برات
درباره رمان دایی جان ناپلئون
تابستان جایی کلاس میرفتم. درباره رمان نویسی بود و استاد به نامی داشت. استاد به نام کلاس هر وقت میخواست مثالی بزند و مبحثی را فرو کند در کله مان، در کنار بقیه کتابها رمان "دایی جان ناپلئون" را که ایرج پزشکزاد 50 سال پیش نوشته جلو
ادامه مطلب
رمان دزیره
دانلود رمان دزیره جلد یک و دو اثر آن ماری سلینکو با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان زندگی اوژنی دزیره کلاری ملقب به دزیدریا ملکه سوئد و نروژ، فرزند فرانسیس کلاری تاجر ثروتمند ابریشم در قرن هیجدهم ( هشتم نوامبر سال 1377 میلادی ) در شهر پدری اش مارسی فرانسه چشم به جهان گشود و طی جریاناتی با ناپلئون بناپارت و برادرش آشنا می شود  ...
خلاصه رمان دزیره
ناپلئون که در آن دوره یک ارتشی ساده و فقیر
نمی دانم از کی به جای واژه‌ی ناخوشایند م..ج..برای شما عبارت جانباز اعصاب و روان مرسوم شد نوع خاصی از جانبازی که به جای قطعه‌ای از جسم،تکه‌ای از روحت را گذاشته‌ای وسط سال‌های جنگ،بین هم‌سنگرهایت...معنویت آن بچه‌ها را دوست داشته‌ای و هوای این روزهای دنیا دارد خفه‌ات می کند یا دلتنگشانی برای همین هر چند وقت یکبار میروی سراغ تکه‌ی گم شده روحت و مرور می‌کنی خاطره‌ی پر پر شدنشان میان توپ و تانک و خمپاره را...
گاهی روحت در تنت سنگینی می کند و ه
نمی دانم از کی به جای واژه‌ی ناخوشایند م..ج..برای شما عبارت جانباز اعصاب و روان مرسوم شد نوع خاصی از جانبازی که به جای قطعه‌ای از جسم،تکه‌ای از روحت را گذاشته‌ای وسط سال‌های جنگ،بین هم‌سنگرهایت...معنویت آن بچه‌ها را دوست داشته‌ای و هوای این روزهای دنیا دارد خفه‌ات می کند یا دلتنگشانی برای همین هر چند وقت یکبار میروی سراغ تکه‌ی گم شده روحت و مرور می‌کنی خاطره‌ی پر پر شدنشان میان توپ و تانک و خمپاره را...
گاهی روحت در تنت سنگینی می کند و ه
امروز به دنیا آمدم. امروز در گرماگرم نبرد بارادینو....در میان خون و توی نسیم شهادت در میان مومنان مسیحی روسی که با ناپلئون مقابله می کردند به دنیا آمدم ...روی صندلیهای ایستگاه اتوبوس که منتظر بودم به دنیا آمدم  درست مثل سی و پنج سال پیش که  من را مادرم در گرماگرم عملیات خیبر به دنیا آورد...البته نه توی ایستگاه اتوبوس که توی زایشگاه
.....آمدنم مبارک ...به امید روزی که رفتنم هم مبارک باشد!
پدرشوهرم جنگ و صلح را توی دستم دید و درباره اش پرسید و من تاثر
من همانم که در شب
روحت را در خواب به تمامی بازمی‌ستانم
تا به آن آرامش دهم
و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی‌انگیزانم
و تا مرگت که به سویم بازگردی
به این کار ادامه می‌دهم. 
(انعام۶۰)

+چه خبره عامووو؟5 نفر خاموش؟
آدم میترسه:/
"شما یک مردک را نگاه می‌کنید و من یک مرد بزرگ را؛ هر یک از ما می‌تواند استفاده کند"
جمله‌ای که خواندید باعث شد یک روحانی معمولی و پایین رده، با گفتنش به درجه یک اسقف برسد!
در اوایل کتاب بینوانیان حکیم هوگو در قسمتی که مربوط به مسیو میری‌یل در کتاب اول آمده بود جریان را به صورت کامل شرح می‌دهد، آنان که بینوایان خوانده‌اند می‌فهمند کجا را می‌گویم.
در ابتدای وقتی این جریان را خواندم، با خودم گفتم چقدر مملکت‌شون بی‌حساب و بی‌کتاب که همین‌ط
از انیشتین و تسلا تا ارسطو ، از سارتر تا ولادیمیر ناباکوف و از جان لنون و باب دیلن و مایکل جکسون تا بتهوون ؛ چاپلین، ناپلئون ، فریدا و ون گوگ حتی زیگموند فروید در وصف رویا پردازی جملاتی دارند.
من به یک جمله از تالکین بسنده می کنم :
یک دانه رویا قوی تر از هزار واقعیت است.
گاندی قشنگ میگه:" اگر جرات زدن حرف حق را نداری لااقل برای کسانی که حرف نا حق میزنند دست نزن 
ناپلئون میگوید: "دنیا پر از تباهی است،نه به خاطر وجود آدمهای بد،بلکه به خاطر سکوت آدمهای خوب."
وقتی برنامه های شعبده بازی رو نگاه میکنم متوجه نکته خوبی میشم:" مردم برای کسی دست میزنن که گیجشون کنه، نه آگاهشون !
 
بهاری که خاک را سبز میکند... یقینا از پسِ سبز کردنِ چراغ های قرمز هم بر می آید...
من به این اتفاق ایمان دارم... سال نو بر همه مبارک باد.
 
عید مبعث هم مبارک:)
 
 
تازه تولد مادربزرگمم ۵ فروردین بود:) روحت شاد عزیز:)❤
 
 
سلام به بازماندگانِ ۹۸
خیلی عجیبه برام تاریخِ توی پست ها که زده ۹۹
ادامه مطلب
دلتنگی حال عجیبی است،قاتل بی رحمی ست...دلتنگی ظالم،به یک باره نمی کشد،نه مثل تیزی لبه ی تیغ،نه مثل داغی گلوله ی تفنگ،نه مثل زبری طناب دار،نه مثل دِشنه و خــَدَنگ...دلتنگی  جُـزام  است!چون خوره ای وحشتناکذره ذره ی نشاط روحت را می جود!تابه خودبیایی،میبینییک گوشهدر آخرین ایستگاه زندگـی،به استقبال مــرگ ایستاده ای!#میناشیردل
حقوق مدنی مهم‌ترین شاخه حقوق خصوصی است که به بررسی و تنظیم روابط افراد جامعه با یکدیگر صرف نظر از عنوان و موقعیت اجتماعی آن‌ها می‌پردازد.
 
پیشینه
حقوق مدنی در انگلیسی سیویل لا (Civil law) و در فرانسه دغوا سیویل (Droit civil) نامیده می‌شود که از واژهٔ لاتین ژوس سیویله (jus civile) گرفته شده‌اند که در امپراتوری روم به حقوق حاکم بر روابط شهروندان جامعهٔ روم اطلاق می‌شد و در مقابل حقوق بشر به کار می‌رفت که ناظر بر قواعد عمومی حاکم بر روابط رعایای دولت
حقوق مدنی مهم‌ترین شاخه حقوق خصوصی است که به بررسی و تنظیم روابط افراد جامعه با یکدیگر صرف نظر از عنوان و موقعیت اجتماعی آن‌ها می‌پردازد.
 
پیشینه
حقوق مدنی در انگلیسی سیویل لا (Civil law) و در فرانسه دغوا سیویل (Droit civil) نامیده می‌شود که از واژهٔ لاتین ژوس سیویله (jus civile) گرفته شده‌اند که در امپراتوری روم به حقوق حاکم بر روابط شهروندان جامعهٔ روم اطلاق می‌شد و در مقابل حقوق بشر به کار می‌رفت که ناظر بر قواعد عمومی حاکم بر روابط رعایای دولت
یه ضرب المثلی هست بین ماها که میگیم: اون دردی که تو رو نکُشه قوی ترت میکنه.
اجازه میخوام ازتون که در این باب مخالف باشم. به نظر من اون دردی که نتونسته تو رو بکُشه درسته که نکشتت ولی مطمئنا بهت آسیب زده، پیرت کرده، شکسته ات کرده و روحت رو زخمی که کرده. همه چی که مردن نیست بالام جان!
مگر ماها بعد از رنج بسیار کشیدن سر یک مصیبت، دیگه میتونیم همون آدم قبل بشیم؟ 
دلتنگی حال عجیبی است،قاتل بی رحمی ست...دلتنگی ظالم،به یک باره نمی کشد،نه مثل تیزی لبه ی تیغ،نه مثل داغی گلوله ی تفنگ،نه مثل زبری طناب دار،نه مثل دِشنه و خــَدَنگ...دلتنگی  جُـزام  است!چون خوره ای وحشتناکذره ذره ی نشاط روحت را می جود!تابه خودبیایی،میبینییک گوشهدر آخرین ایستگاه زندگـی،به استقبال مــرگ ایستاده ای!
#میناشیردل
این چند روز این شعر منو سوزوند
واقعا دل آدمو آتیش می زنه
 
مرحوم ذاکر روحت شاد
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
درس اخلاقی ‌ای که در آخر کتاب اسدلله به پسر میده رو دوست داشتم. ولی خب کتاب فوق‌العاده مثبت هیجده (!) بود. طنز و اصطلاحات قشنگش برای بیان کلمات خجالت‌آور رو دوست داشتم، ولی اغراقش در روابط به نظر من خیلی زیاد بود D: یعنی همه انگار فقط اسمی زن و شوهر بودن. در پشت پرده همه با هم بودن. ولی خب کتاب طنز بود و عمداً خواسته بود اغراق کنه. 
با اینکه زیاد بود ولی خیلی سریع خونده میشه جاذبه‌ی بالایی داره. 
خوندینش؟ نظر شما چیه؟ 
- مش قاسم! آدم چطور می فهمد که عاشق شده است؟
+ واللّه، بابام جان... دروغ چرا؟... اونکه ما دیدیم اینجوری است که وقتی خاطر یکی را می خواهی.. آن وقتی که نمی بینیش توی دلت پنداری یخ می بنده... وقتی می بینیش یک هُرمی توی دلت بلند میشه، پنداری تنور نانوایی را روشن کردند... همه چیز دنیا را، همه مال و منال دنیا را برای او می خواهی، پنداری حاتم طایی شدی... خلاصه آرام نمی گیری..
 
 
از کتاب دایی جان ناپلئون نوشته ایرج پزشکزاد
 
پروفسور عزیز سلام.امیدوارم که روحت در آرامش کامل باشد،که قطعا هست.چه کسی سزاوار تر از تو برای یک آرامش همیشگی؟تو بیشتر از هر کسی  لیاقت این آرامش ابدی را داری.
قصدم از نوشتن این نامه ی کوتاه چیزی نیست جز کمی مرور خاطرات و کمی هم درد و دل.
ادامه مطلب
آزادگی و شجاعت، حق طلبی و زلالی روح در حرکت زیبای حسین به اوج می رسد. اشک بر حسین لجن روزمرگی را از قلبت می شوید تا روحت از اسارت پلیدی ها آزاد گردد و دست در دست مولای خوبی ها در آسمان جاودانگی حقیقت به پرواز درآید.اگر عزاداریت از این معنا خالی است،سرگرمی ای بیش نیست.
صبح با صدای مامانم از خواب بیدار شدم 
 هنوز گیج بودم و خوابالو 
با شنیدن اسم شهید و هلی کوپتر وبمب و جنگ گوشامو تیز کردم 
با خودم گفتم " یاخدا .. باز چی شده ؟؟"
وارد سالن پذیرایی جایی که همیشه بابا و مامان صبحونه میخورن شدم 
بعد از سلام کردن به هردوشون به تلویزیون نگاهی کردم 
عکس یکی رو نشون میداد که که خوب میشناختمش 
 از بابام پرسیدم " چیزی شده .. خبریه ؟؟"
بابام در حالی شقیقه هاشو ماساژ میداد گفت " شهید شد .. نامردا زدنش "
چشمم به عکس توی تلویزیون
هیچ وقت نیمه شب های بارانیِ روزهای قرنطینه کتاب های موراکامی را نخوانید! همچین خطایی فقط از یک دیوانه سر می‌زند. تاثیرش از دیدن انیمه های ژاپنی وقتی سرماخوردی و یک لایه ی خاکستری روی همه ی خاطراتت نشسته هم بیشتر است. کتاب های موراکامی همان درِ رنگ و رو رفته ی تویِ کمدِ اتاق است که فقط بعضی شب های بارانی قفلش باز می‌شود و تو را میان یک سرزمین خاکستری، عجیب، زنده و شدیدا حزن انگیز رها می‌کند ... حالا چشم هایت را ببند و صدای چک چک باران روی روحت ر
 وقتی کمترین بیماری در جسمت پدید می آید به هر دری می زنی تا مداوایش کنی!
اما وقتی در روحت احساس درد و ضعف و کمبود می کنی آیا راهش را بلدی؟" وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً " اسرا/82خداوند متعال قرآن را برای درمان دردهایمان نازل فرموده. کافیست به طبیب و نسخه اش ایمان داشته باشیم.
تا همین پنجاه روز پیش، اگر زندگی، درونت از رونق افتاده بود، جهان بیرون و آدمها میتونستن پناهگاه و گرمابخش باشن. اما حالا اگر خودت تقلا نکنی افسردگی و دل مردگی تو رو تا انتها خواهد بلعید.
تا همین پنجاه روز پیش، سرماخوردگی های روحت، موقتی بود. اما حالا مدام بادهای می وزن که شعله جانت رو خاموش کنن و مدام باید مراقب باشی. 
دوام شادی، دل آرامی، گرمای درون خیلی کوتاه شده و منقطع.
 
◀️سرنوشت شیلی،گرانادا، گواتمالا، السالوادر،پاناما کاملاً در انتظار ونزوئلا است.کوبا بدلیل آزاد مردان کوبایی وحمایت های بیدریغ شوروی وفضای جنگ سرد وشکست وناکامی وسرخوردگی شدید امریکاییها وعدم سیطره غول های رسانه ای امپریالیسمی در آن دوران و رهبری دوراندیش وتوانا و استواری توانست بلای خانمان‌سوز آمریکا و شرکتهای  چند ملیتی را از سر کوبا تا حدودی دور نماید. اما ونزوئلا تا کجا....
▫️قاره آمریکا از دید ایالات متحده خانه اختصاصی آمریکا ا
فرزندم 
در مکتب ولایت برای رشد روحت ، مثل رشد جسمی ات، دوران امیری داری... بعدش دوران اسیری و تربیتی داری... و ان شا الله بعدش دوران وزیری داری... و اگر قابل بشی دوران اب شدن یا ام شدن هم داری...
بدون که نه در جمال و نوازش دوران امیری باید توقف کنی...
نه در جلال و تشر دوران اسیری...
و نه وقتی در دوران وزارت به اختیارت خیلی احترام میذارن و تو رو صاحب رای میدونن...
همه اینها باید باشه اما اگر در اون جلوات غرق بشی متوقف میشی...
شبای امتحان هرقدرم که خونده باشم عصبی میشم و انگار ده لیوان اسپرسو خورده باشم این ور اون ور میپرم. انرژی حضورتو اطرافم حس میکنم همینجوری که داشتم درس می‌خوندم یهو به خودم اومدم و دیدم دارم برای تو توضیح میدم. روحت کنارم نشسته امشب. آرومم می‌کنه. اولین امتحانیه که شبش آروم آرومم. یه فصل نخونده و دوتا تکلیف ننوشته دارم ولی آرامشی که اون روزا از بوییدن عطرت می‌گرفتم رو دارم :) مرسی که کنارمی عزیزم
بهش گفتم: «ببین بعد به یه جایی می‌رسی که این آتش‌فشان تو قلبت رو می‌تونی کنترل کنی، می‌تونی تصمیم بگیری کی و کجا گدازه‌ها بریزن بیرون. می‌تونی گدازه‌ها رو آروم بریزی تو قالب کیک که شکل بگیرن و آتیش دلت رو شسته‌رفته و تر‌وتمیز بذاری جلوی بقیه.
می‌تونی موقع نوشتن عمیق‌ترین دردای روحت، حواست به رعایت همهٔ علایم نگارشی و نیم‌فاصله و... باشه.
این‌جا جای خاصیه.»
 
دلتنگی حال عجیبی است،قاتل بی رحمی ست...دلتنگی ظالم،به یک باره نمی کشد،نه مثل تیزی لبه ی تیغ،نه مثل داغی گلوله ی تفنگ،نه مثل زبری طناب دار،نه مثل دِشنه و خــَدَنگ...دلتنگی  جُـزام  است!چون خوره ای وحشتناکذره ذره ی نشاط روحت را می جود!تابه خودبیایی،میبینییک گوشهدر آخرین ایستگاه زندگـی،به استقبال مــرگ ایستاده ای!
#میناشیردل
اگر این 15 مورد را دارید یک ثروتمند واقعی و تمام عیار هستید:
_ نگرش مثبت
_ ارتباط موثر
_ ادب
_ مطالعه
_ شخصیت
_ سلامتی
_ آرامش خاطر
_ خلاقیت
_ عشق ورزیدن به کار
_ داشتن برنامه و هدف
_ داشتن قلب و زبان شاکر
_ درک دیگران
_ استفاده موثر از زمان
_ بخشندگی
_ اعتماد به نفس
✍ ناپلئون هیل
با هوش ذاتی و دقت عجیبی که انگار یکی از آپشن های چشم هاش بود -چون وقتی می خواست پشت جسمت، لا به لای روحت را کنکاش کند، حالت چشم هاش عوض می شد- بعد از یکی دو جمله ی کوتاه و ظاهرا ساده فهمید من شیفته ی کشف کردنم. همین جا بود که دانه ریخت. خیلی محتاط. چون هنوز نمی دانست من از آن دسته احمق هایی هستم که شجاعانه به سراغ تجربه های جدید و کشف های تازه می روند یا از آن دسته احمق هایی هستم که دلشان ضعف می رود برای سرک کشیدن و مزه کردن و پرده برداشتن و لمس لذت
پکیج پاورپوینت تریاژ
این فایل حاوی مطالعات کامل مجموعه فایلهای با عنوان تریاژ می باشد که با فرمت ppt-قابل ویرایش تهیه و تدوین گردیده است ،در صورت تمایل می توانید این محصول را از وبسایت خریداری و دانلود نمایید.
 
پکیج پاورپوینت با عنوان تریاژ شامل:
پاورپوینت نقش تریاژ در حوادث غیر مترقبه در 22 اسلاید
پاورپوینت کارگاه تریاژ ESI در 43 اسلاید
پاورپوینت تریاژ بیمارستانی در 27 اسلاید
پاورپوینت TRIAGEدر 63 اسلاید
پاورپوین  تریاژ در 48 اسلاید
پاورپوینت تر
جالبه بعد این همه وقت و سال خوندن و گفتن از id و ego و super ego ، هیچ وقت نفهمیدم دقییقا منظور فروید چیه و چه کاربردی می تونه توی زندگی فعلی و مسائل بزرگتر ما داشته باشه، تا امروز صبح! 
امروز صبح به طرز عجیبی قضیه برام جا افتاد! چرا فروید اینقدر خودشو تیکه پاره می کرده و چرا اینقدر اصرار داشته حرفش درسته! 
مصداق عینی خیلی مهمی توی زندگی خودم براش پیدا کردم که هیچ نظریه ای نمی تونست اینقدر خوب توضیحش بده‌. حداقل به نظر خودم تا الان
مرسی فروید روحت شا
گاه باید دست دلت را بگیری و بی هوا، از شهر و فضای دودآلودش دور شوی… بگذاری احساست هوایی بخورد و نوازش گرم و رنگین مادر طبیعت را به جان بخری… در میان رنگ و نور غرق گردی و روز تازه ای را برای خودت تعریف کنی… فرقی نمی کند به چه کسب و کاری مشغولی، برای جلای روحت هم که شده، روزهایی از سال به دل طبیعت برو و رنگ های جدیدی بر زندگی خود بباران…
 
 
اگر جرات زدن حرف حق را نداری لااقل برای کسانی که حرف نا حق میزنند دست نزن.کاری که خیلی از ما رعایت نمیکنیم...!!!!ناپلئون میگوید:دنیا پر از تباهی است،نه به خاطر وجود آدمهای بد،بلکه به خاطر سکوت آدمهای خوب.گرگ همیشه گرگ می زایدگوسفند همیشه گوسفند.تنها فقط انسان استکه گاهی گرگ می زایدو گاهی گوسفند.وقتی برنامه های شعبده بازی رو نگاه میکنم متوجه نکته خوبی میشم:مردم برای کسی دست میزنن که گیجشون کنه،نه آگاهشون!
بارهای گران را تحمل می کند اما ناگهان در برابر یک ضربه ی روحی از پای در می آید.
ناپلئون در برابر سیل نیروی دشمن چون کوهی می ایستاد اما وقتی در کاخ فونتن بلو ؛ شمشیرش را به زنی تسلیم کرد استقامت و پایداریش در هم شکست.
#ژان_پل_سارتر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشا
 
وقتی حیوانات به مزرعه تسلط می یابند، تصور می کنند زندگی بهتری در انتظار آنهاست. آنها در رویاهایشان دنیایی را در نظر می آورند که در آن همه ی حیوانات با هم برابرند و در تمامی اموال و مستقلات سهیم هستند.اما به زودی خوک ها کنترل اوضاع را به دست می گیرند و یکی ار آنها به نام ناپلئون رهبری همه ی حیوانات را به عهده می گیرد!
 
"عه چه قدر شبیه ما!"
 
این کتاب رو تو پست های قبل معرفی کردم،
می تونید از کتابخونه پیداش کنین.
──── ♡ ────نام کتاب: قلعه حی
این دلتنگی‌ هم از اون دردهای بد روزگاره‌ها، یه جای خالی که همه‌چی رو می‌بلعه، سیاه‌چاله‌طور؛ همین‌قدر کلیشه‌ای. انگار که روحت چنگ بندازه به گلوت و جونت بیفته به خودخوری. بدمصب موی آدم رو سفید می‌کنه و روزگارش رو سیاه. از اون دردهاییه که آدم دلش نمی‌آد حتی واسه دشمنش بخواد. اون‌وقت من حیرونم که چطوز دانشمندها هنوز کشف نکردن که همین درده که مادر همۀ دردهاست. بغضیه که هرچقدر گریه بشه آروم نمی‌شه؛ ولی می‌دونی... یه وقت‌هایی آدم انقدر دلت
می دانی در انتظار یک تیک دوم ماندن، چگونه هر روز روحت را خرد می کند؟سال ها گذشته...
می دانی، من دل همه ی بعد از تو ها را شکستم :):
بعد از تو، اندک کسانی هستند که پایم ماندند.
و تو می دانی که من هنوز هم در حال شکست قلبشان هستم؟!
این است که عذابم می دهد.
یک بار تو قلب مرا شکستی و یک بار من قلبش را شکستم و قلب خودم هم شکست...!
گویا قربانی فقط منم که دلم دو بار شکست...
شکستی و شکست، شکستم و شکست! :)
اصلا کاش این دل لعنتی همیشه شکسته بماند تا شاید روزی، خاک بشود
زیبای جهانم، نور دو چشمم، گه گاهی میان روزمرگی هایم یکهو یاد تو میفتم. بعد به خودم نگاه می کنم و می بینم اگر همین الان، تو را داشتم، مادر خوبی می شدم؟ جواب برای خودم واضح است. کلی راه دارم که برسم. نه راهی که فکر کنی منتظر گذراندن کارگاه های تعامل با کودک و فرزندپروری ست! نه! راهی که مسیرش به خودم ختم می شود : خود سازی. تو قرار است ذره ذره در وجودم بپروری، روز و شبت را با من بگذرانی و دو سال تمام در آغوش من باشی. روحت قرار است در روح من گره بخورد. روح
#برشی_از_یک_کتاب
#رمان_مذهبی
عشق موهبتی خدایی است که تنها بر اساس ظرفیتی که خودت برای روحت رقم زده ای، اتفاق می افتد. دلیلش خودت هستی. در جست و جوی علّتی نباش. عشق، خود بالاترین دلیل و راهنماست بر مقصدی که جز سعادت نیست. مبارکت باشد که عشق، درِ خانه ی قلبت را کوبیده است. پاسخ به فطرت، آغاز رستگاری است.
فصل فیروزه، محبوبه زارع، صفحه 92
حس میکنم به روحم تیر اندازی شده
نه نه! باید بگم ترور شده..
نیاز به دوا و درمون داره
کاش میشد مغزتو برداری و توشو نگاه کنی بعد یه چیزایی رو از تدش پاک کنی
یه گزینه ام داشته باشه پاک کردن واسه مخاطب
برا اون وقتایی ک مخاطبینت چیزایی میگن یا کارایی میکنن که روحت آزرده میشه
خدایا این ادما چی بودن خلق کردی آخه؟؟
بعدم گفتی اشرف مخلوقات
والا بعضیاشون انتر مخلوقاتم نیستن چه برسه اشرف
 
مطمئن نیستم با رفتن تو خونه جدید حتما حالمون خوب میشه! اما میدونم ا
وقتش رسیده، آماده‌اید؟
برداشتی از بیانات رهبر انقلاب درباره فصل متفاوت زندگی
«رجب، شعبان و رمضان بهار معنویّت است. شما هم، مظهر بهار انسانیّت هستید؛ چون در بهار عمر قرار دارید؛ از این بهار معنویّت هرچه می‌توانید استفاده کنید.»
۱۳۹۵/۲/۱- رهبر انقلاب
          
یک چیز برایم مسلم است و آن هم این است که من برای نوشتن ، نیاز به یک محیط خلوت دارم. لااقل فعلا همچین چیزی است که مرا آرام می کند.
عاشق آن دقایقی هستم که فقط منم. و فقط منم که کلمات را برای روی کیبرد می لغزانم. بی هیچ واهمه ای و یا انتظاری از خوانده شدن. و این راهی است طولانی که آدم بتواند درهیاهو خلوتش را حفظ کند.
خوشحالم. عزیزم، 
کنکور نزدیک می شود و این روزها زیاد دلتنگ کتاب خانه می شوم. یاد POTF گوش دادن و اخم ها و محکم تر به دست گرفتن قلم می افتم. یا
وقتی حیوانات به مزرعه تسلط می یابند، تصور می کنند زندگی بهتری در انتظار آنهاست. آنها در رویاهایشان دنیایی را در نظر می آورند که در آن همه ی حیوانات با هم برابرند و در تمامی اموال و مستقلات سهیم هستند.
اما به زودی خوک ها کنترل اوضاع را به دست می گیرند و یکی ار آنها به نام ناپلئون رهبری همه ی حیوانات را به عهده می گیرند. اصول و مبانی انقلاب یکی پس از دیگری زیر پا گذاشته می شود، طوری که آزادی حیوانات حتی نسبت به گذشته محدودتر می شود!
قلعه ی حیوانات
چوب و
استخوان و روزنامه های قدیمی؛ هیچ کس فکرش را نمیکند که این سه میتوانند کارهایی
با شما بکنند که مردمانی به بیجانی گوشت لخت و ارواحی به سیاهی خاکستر زیر سیگار
در فضای جامعه ی امروز که مثل سنگ پای قزوین هر لحظه لایه ای از روحت را برمیدارد
از اعماق وجودتان شادی را احساس بکنید. من اما رازش را میدانم و میخواهم آن را
برای شما تعریف کنم. راز بزرگ هنر شاد کردن.
ادامه مطلب
۲۶۵۴ - «مهدی جلالی» ضدانقلاب مقیم آمریکا، شبکه من‌وتو را «ماشینی برای پروپاگاندای پهلوی» نامید و اذعان کرد: “‌من‌وتو مستندهای تبلیغاتی و دروغین درباره شاه و رضاشاه می‌سازد. همه زحمات چندساله و پول کلان آنان، در بهترین حالت به یک بار طواف دور پاسارگاد و چند بار شعار «رضاشاه روحت شاد» منجر شده. من‌وتو یک رسانه ارتجاعی است. چیزی فراتر از موسیقی پاپ مبتذل و برنامه استیج در مغز گردانندگان آن نمی‌گنجد.”منبع: www.tiny.cc/mzdr113
دانلود فایل اصلی
✍ نشستی با کی حرف میزنی؟
فکرت پُر از حرف شده، 
پُر از بگو مگو،
پُر از ....
کاش اون حرفُ میگفتم!
کاش جوابشُ اینجوری میدادم!
و.... به همین سادگی، تمامِ ظرفِ روحت، پُر میشه از حرفایِ اَلَکـــی....
و این حرفای الکی، راهِ الهاماتِ آسمونی رو بروی قلبت می بنده.
✨نماز می خونی... تمرکز نداری!
قرآن میخونی، لذّت نمی بری!
خلوتات با خدا، پُر میشه از تصورِ آدمای دیگه!
حالا یه سؤال؛
ظرف روحِ تو، واقعاً اونقدر کم ارزشه، که با حرفای الکی، پُرِش کنی؟
مراقبِ دلِت با
+ خوابتو دیدم ..یک روز قبل از تولدت ، دو شب قبل از مردنت .
+ پردیس عزیزم هیچکس نمیدونه من و تو چقدر با هم بودیم .. چقدر بودنمون کنار هم زیبا بود توی اون مدرسه لعنتی . امروز .. حالا که مردی خاطراتت یادم میاد غمگین تر از هر وقتی هستم .. نوشته هات رو که میخونم میفهمم چقدر دورم از اون زمان از اون خلوص و دیوانگی و پاکی. کاش بیشتر کنارت بودم ..کاش رهات نکرده بودم که برم یه جای دیگه برای پیشرفت یا هر چی..
+ فکر میکنم تو نزدیک ترین کسی هستی که تا الان مرگ اونو ازم
آدم از زندگی چه می خواهد؟ چه زن باشی چه مرد بالاخره باید هدفی داشته باشی که مثل سگ دو بزنی برای رسیدن به آن. وقتی هب ان هدف مورد نظر رسیدی باید هدف دیگری پیدا کنی و الی آخر. وگرنه ملال زندگی آدم را خفه می کند، دار می زند و فقط هیکل و جسمت است که توی دنیا می چرخد و روحت پر!
خسته می شوی، زجر می کشی، خودت را می زنی به چیزی که می خواهی برسی. گاهی آنقدر این رنج و درد را تحمل می کنی که رسیدن را شیرین می کند ولی گاهی وقت ها دیر می رسی. دیر می رسی به خواسته ات
امروز رفتیم من دو تا مانتو خریدم.البته فقط یه مشکی می خواستم ولی مامان و خانم فروشنده اصرار کردند که رنگ سبزش خیلییییییییییییییییییییییییییییییی به شما میاد و منم گوشام دراز شد و برش داشتم.مشکی 138 و سبز 155
و رسما ورشکست شدم.خب نتیجه چاقی است...یه چمدون مانتو دارم ولی به علت چاقی مفرط تنم نمیره و مجبوذم جدبد بخرم...
همون توصیه ای که به خواهری می کردم حالا گریبانگیر خودم شده.
راستی تو فیلم teacherیه جمله قشنگ از ناپلئون داشت:هر ساعتی که امروز هدر مید
 
تا به حال طعم بی‌خیالی را چشیده‌ای ؟!ملس است و دلچسب !چقدر مینشیند به جانت و دلآرام و دلشاد .از تمام اتفاقات اطرافت لذت میبریبی‌خیال باش جانم نگذار رد پای خاطرات روحت را لگد مال کند .بگذر از تمام تلخ کامی‌های روزگارلبخند بزن عمیق نفس بکشو جان ببخش به تمام لحظه‌های بی جانتبی‌خیال باش جانم ...
چند وقت پیش دوستی به دیدارم آمد. میان بحث‌هایمان حال هم اتاقیش را جویا شدم. گفت خبر کرونا که آمد دمش را روی کولش گذاشت و به سمت شهرستانش گریخت. بعد هم لبخندی زد و گفت نمی‌دانم او چرا از کرونا می‌ترسد. از صبح تا شب روی تختش دراز کشیده و یا سایت‌ها را بالا و پایین می‌کند یا در خوابی عمیق فرو رفته است. او از بیهوده زندگی کردنش، از هدر دادن کل زمان و زندگیش نمی‌ترسد ولی از یک ویروس کوچک می‌ترسد. آخر داستان این است که او را می‌کشد، مگر الان واقعا
قبلا" هم گفتم کسی بهمون ظلم کنه واگذارش میکنم به کسی که بهش ارادت داره! شب هفتم_ همین محرمی که گذشت توی روضه درد دلامو گفتم دلتنگی هامو گفتم و شکایت شمایی که ب ما ظلم میکنی رو بخصوص توی شب هفتم گفتم. و این واگذار کردنه همیشه جواب میده! بخصوص وقتی که دلت روحت قلبت شکسته جیگرت خون شده جیگرت سوخته از ظلم هایی که بهمون شده میای خونه با همه ی اون حجم غم و دلتنگی میخوابی و هر چی که میخای بدونی و نمیدونی رو ، میبینی.. و عزیزت زندگیت دستت رو میگیره و
"چایی تا وقتی که داغه، می چسبه. همچین که سرد شد، از دهن میفته. نمازم تا وقتی داغه، به بند بند روحت گره می خوره. بعدشم، الله اکبر اذون که بلند می شه؛ امام زمان اقامه می بنده. اون قوت کسایی که اول وقت نماز می خونن، انگار به حضرت اقتدا کردن و نمازشون با نماز مولا میره بالا. آدم که فقط نباید تو جمع کردن پول و ثروت، اقتصادی فکر کنه. اگه واسه دارایی اون دنیات مقتصد بودی، هنر کردی!"
+ چایت را من شیرین می کنم - زهرا بلند دوست
زمان در گذره.
با سرعتی بیشتر از حدِّ تصورِ تو ..
گذشته هیچوقت،هرگز... برنگشته.
حسرتِ حرف های گفته و نگفته..کارهایی که باید انجام میدادی و ندادی،کاش گفتن و فکر کردن و آه کشیدن،جز خراش دادنِ روحت ثمری نداره..
نیلوفر! تو در لحظه,توى لحظات خاصی.. تصمیماتِ مهمِ درستی گرفتی....اگر هم حالا،وقت مرورِ وقایع گذشته، میبینی یه جایی رو درست نرفتی،تقصیری نداری.تو فقط اون زمان تجربه ى الان رو نداشتی . 
تک تک اون اتفاق ها و اون ادمها فقط باعث تغییر بینشت و افزایش
با دلی که نمیدونم برای چندمین بار هری ریخته و هنوز آدم نشده
دلم میخواد بشینم با این آهنگی که بچه ها گذاشتن و صداش از حیاط میاد که باید تو رو پیدا کنم هر روز تنها تر نشی... گریه کنمولی فعلا بباید غلاف کنم و واسه میان ترم باکتری و پرسش انگل و قارچ و باکتری عملی و ارائه زبان این هفته م بخونم
 
میدونین چه سخته در حالی که تمام عضلاتت سست شده و تمام بدنت واسه روحت سنگینی می کنه مجبور باشی ** خنده بزنی و با هم اتاقی عوضیت خاله ی تی ام بکس رو گوش کنی؟
 
که ن
مزرعه حیوانات (به انگلیسی: Animal Farm) که در ایران به نام قلعه حیوانات نیز شناخته شده‌است، رمانی پادآرمان‌شهری به زبان انگلیسی و نوشتهٔ جرج اورول و یکی از نمونه های ادبیات رمزی است. این رمان در طول جنگ جهانی دوم نوشته و در سال ۱۹۴۵ میلادی در انگلستان منتشر شد، ولی در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ میلادی به شهرت رسید. مزرعهٔ حیوانات دربارهٔ گروهی از جانوران اهلی است که در اقدامی آرمان‌گرایانه و انقلابی، صاحب مزرعه (آقای جونز) را از مزرعه‌اش فراری می‌دهند تا
بسم الله الرحمن الرحیم 
 
روزهای هفته رو‌گم کردم،خیلی هم نیازی بهشون نیست، من با تاریخ ها کار میکنم، شیفتها بر اساس تاریخه،روزهای تعطیلم روزهایی که سر کار نمیرم،هرچند برای بقیه مردم وسط یه هفته ی غیرتعطیل و اداری باشه..
علی ایحال،روزهای هفته رو گم کردم..
از اینور هم بعضی چیزها رو هم فراموش کردم،کانه انگار از اول توی وجودم نداشتمشون، نمیدونم چرا اینطور شده،الان چند روزیه درک بعضی چیزا برام سخت شده،میگم چطور میشه آخه؟چطور ممکنه آخه؟!چطور ه
پاداش ترک گناههر کسی که گناهی را بخاطر خدا ترک کند پاداشی دنیوی و اخروی دریافت می کند.یکی از عوامل تقویت اراده و ایمان فرد برای مقابله با گناه، دانستن پاداش های آن است که در اینجا چند روایت در ضمن پاداش ترک گناه می گوییم:
1. مجاهد در راه خدا و شهید شدنقال امیرالمونین علیه السلام : مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی‏ سَبِیلِ‏ اللَّهِ‏ بِأَعْظَمَ‏ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَة پاد
 
بعضی از تحلیل‌گران ولایت‌فقیه را به‌جای اینکه به‌عنوان یک عنصر مترقی و بسیار حائز اهمیت تلقّی کنند، به‌عنوان یک نقطه‌ی مبهم تحلیل کردند یا تعبیر غلطی از او کردند. من عرض می‌کنم:
ولایت‌فقیه به‌معنایِ حاکمیت انسان فقیه و دین‌شناس، عادل، در حد عدالت و محبوب مردم و مقتدای دینی مردم است نه به‌معنایِ حاکمیت یک قشر.
بعضی خیال می‌کنند ولایت‌فقیه یعنی حاکمیت قشر روحانیون؛ این یک تعبیر کاملاً انحرافی و غلط است. ولیّ فقیه به مقتضیِ‌ اینکه
در جواب عاشق بارون درباره ی این پست: آیا همچین چیزی هم وجود داره؟
با چیزی که گفتی به صورت کلی موافقم اما منظور دیگه ای داشتم.
میدونی، همه چیز قابل از دست دادنه. خانواده، خواهر، برادر، فرزند، همسر، عشق زندگیت، دوستانت، تحصیلت، شغل، خونه، پول، علاقمندی ها، تنفرها، احساسات، افکار، عقاید، اعتماد، عقل، عضوی از بدن، و در نهایت وقتی هم داری از این دنیا میری، جسمت. داشتم فکر میکردم آدم گاهی احساس میکنه روحش رو هم از دست داده اما بر اساس قوانین این ج
گاهی در زندگی یک جورهایی می شودکه... دل و دماغت به هیچ کاری نمی رود! نه سردرد داری... نه از موضوعی خواسته یا ناخواسته ناراحتی... نه کسی خنجر کینه به پشتت فرو انداخته. نه... دوست داری تنها باشی، خودت و خودت به یک گوشه خیره بشوی... سکوت باشد و سکوت و تنها یک نوای ملایم از آهنگی که روحت را نوازش بدهد(مثلا until the last moment) چایت را بنوشی و به هر کس و هر چیزی فکر کنی! رویا ببافی و برای خودت لبخند بزنی! حرف های مادربزرگت را مرور کنی و با انگشتانت بازی کنی... بروی لب
اولین قدم این هست که حس نیاز تغییر وجود داشته باشه.
اینکه از شرایط فعلیت راضی نباشی، ببینی ایستا و راکدی
و شوق رفتن داشته باشی 
شوق ساختن زندگی دوباره
شوق ساختن خودت ، حالت ، روحت
فعلا پر از شوقم
خدایا کمکم کن ، قدم در راهی گذاشته ام که میخواهم پایانش تو باشی.
با اینکه خیلی سخته تغییر زندگی و مسیر گذشته ، ولی برای ساختن باید تغییر داد.
اینجا شور زندگی دوباره به پا میشود.
بار دیگر زندگی ای که دوست خواهم داشت.
اینجا خلوت کده ی خانمی هست که بعد از ۳
-ویکتور هوگو می گوید : 
. زنده کسانی هستند که پیکار می کنند 
. آن ها که جان و تنشان از عزمی راسخ آکنده است 
آن ها که از شیب تند سرنوشت بلند بالا می روند 
آن ها که اندیشناک بسوی هدفی عالی می روند و روزان و شبان در خیال خویش ؛ یا وظیفه ای مقدس دارند و یا عشقی بزرگ 
- تسرنی می گوید : 
بتهون آهنگ های خود را همیشه با آلگروی سریع شروع می کرد . چنانکه گوئی می خواهد خود را از افکار ناراحت کننده ای خلاصی بخشد . آنگاه یک مکث شدید ؛ حالت انتظار و در پی آن یک ملودی
طاق پیروزی پاریس که به طاق نصرت هم شناخته می‌شود، بزرگ‌ترین طاق پیروزی در جهان به شمار می‌رود. معماری بنا باشکوه است.



طاق پیروزی پاریس یکی از دیدنی‌های این شهر است. خیابان شانزلیزه را که به سمت غرب بروید، به میدان معروف دوگل می‌رسید. طاق پیروزی همان جاست! بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین طاق نصرت جهان. این طاق به افتخار همه پیروزی‌های ناپلئون و همچنین همه سربازان مدافع وطنی که جان‌شان را برای فرانسه از دست دادند، ساخته شده است. زیر طاق نیز م
مـیگویند با عـکس گرفـتـن مـیشـود مــچ تـغیرات ظـاهری را گـرفت!...مـن نوشتن بـلـد نیـسـتم اما میـنویسم...چون با نوشـتن هم همـین اتـفاق می افتد...با نوشتن هم میتـوان مچ تغیرات عـلایق،دلخوشی ها،افکار و حتی عقاید را گرفت....پس مینویسمحتی اگر سالها بعد وقتی این خط ها را مرور کـنم خنده ام بگیرد!!!.... ✔امروز جایـت خالی بود...خیلی...میدانم که روحت هم خبر ندارد از بی قراری من!از آشوبی که در دلم است...میدانم که نمیدانی امروزچقدر با خودم کلنجار رفتم...بخاطر ت
می خوام بنویسم و نمی دونم چرا دستم به نوشتن نمیره ... یعنی نمی دونم چی بگم ... چی بگم که مبادا آرامش خیال کسی رو به هم نریزه ...
گاهی توی زندگی آدم به آرامشی می رسه که وصف ناپذیره ... مثل آرامش یه دریای عمیق ... مثل آبی آسمون ... دریا موج های ریز داره ... آسمون هم ابرهای پر و پخش داره ... ولی جنس دنیای تو از جنس آرامشه ... بذار راحت باشم و حال و هوات رو توصیف کنم ... چشم می دوزی به خط افق ... جایی که دریا و آسمون به هم وصل شدند و معلوم نیست آبی کدوم پر رنگ تره ... نفس
به نظر من این خود ما هستیم که زندگی را سخت میگیریم
زندگی سخت نیست
خود ما آدم ها هستیم که قناری ها را در قفس می اندازیم بعد از زندانی بودنشان شعر میسراییم
خود ما آدم ها هستیم که خیلی زود میخواهیم به عشق برسیم اما چیزی که نصیبمان میشود تنفر از کسی هست که یک روزی میگفتیم
اگر بگوید "آری" دیگر هیچ چیزی از خدا نمیخواهم
این خود ما آدم ها هستیم که زندگی را سخت کردیم
باران همیشه یک جور میبارد
اما تو یک روز کفش هایت کثیف میشود
یک روز روحت تازه میشود
آری تق
* سوگند به روز وقتی نور میگیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرده ام و نه با تو دشمنی کرده ام (ضحی 1-2)
* افسوس که هرکس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم، او را که مرا به سخره گرفتی ( یس 30 )
* و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی گردانیدی ( انعام 4 )
* و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام ( انعام 4 )
* و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری ( یونس 4 )
*
اینکه یک آدم با سن من خیلی خام محسوب می‌شود شکی نیست. اما این سال های دهه ی دوم زندگی خیلی عجیب اند. تو هر روز داری خودت را می‌سازی آن هم با سرعت باور نکردنی. خودی که قرار است از یک جایی به بعد خیلی آرام تغییر کند و کم کم حتی فرو بریزد و تو خاک شوی و شاید روحت در بدنی دیگر جان بگیرد. (اگر روح و دنیاهای موازی وجود داشته باشند.)
در میان روزمرگی یا بهتر است بگویم این شب‌مرگی ها (!)، در اوج تلاش و دست‌ و پا زدن میان آرزوهایم، به خود آمدم و دیدم که انگ
دور از چشمان دوست داشتنی اتبه دور از چشمان زیبایت که خواب از من ربودندبه آن مکان باز می گردمآنجا که نخستین بار نگاه دلفریبت لرزه بر تار و پود من انداختدور از چشمان افسونگرت باز میگردمدور از هر هیاهو و در سکوت لحظه هاثانیه ها را می کاوم تا نشانی از تو بیابمتویی که با نگاه و آن غمزه چشمان افسونگرتدل به اسیری بردیمن شادمان که اسیر توامدور از نگاه ساحر و زیبایتبه دور از آتش نگاهتبه آن مکان باز می گردمآن مکان که نگاههای سرد و بی روحتچون نیزه های ز
وقتی وسیله ای رو که دوست داری گم میکنی، وقتی کسی رو که عاشقشی ترکت میکنه، وقتی عزیز ترین فرد زندگیت از دستت میره همه اینا میتونه بزرگترین حفره رو تو قلب و روحت بوجود بیاره میتونه کلا از زندگی کردن نا امیدت کنه میتونه کاری کنه دیگه نتونی اون آدم سابق بشی.... ولی در نهایت جادوی زمان یجورایی همه چیز رو ریست میکنه یه چیزی مثل ریست فکتوری، انگار که هیچوقت این همه غم و مشکل رو تجریه نکردی انگار همش یه خاطره محوه پس ذهنت انگار تازه یادت اومده میخوای ز
امروز یه خانوم خیلی لاغر که قد نسبتاً بلندی داشت و به نظرم کفشای تابستونی پاشنه بلند پوشیده بود ، با یه دختر بچه ی خیلی کوچولو ، ازونا که تا تمیزشون میکنی سه سوت بعد کثیفنو کش موها و گل سراشونو مدام میکَنن، پرت میکنن اونور ، تو راهروی خونه مون بودن . چه سورپرایزای زنده و خوشگلی . خانومه خیلی ظریف و دوس داشتنی بود ، چقد با حوصله صورتشو ارایش کرده بود . یه لحظه یه حس گرم یه شیرینی آشنایی تو ذهنم جون گرفت. انگاری داشتم به آسمون سراسر آبی و بدون ابر
...
+(ارسال تصویر صفحه روشن تلویزیون وسط تاریکی سالن)
× فوتبال میبینی
+ والنسیا-رءال
× در تاریکی
+ بله
× تنهایی
+ بعله
× مزاحم نباشم
+ نع بابا، چه حرفیه. والنسیا همچین مالی نیست. گل به خودی زد دقیق هشت بازی
× مثلا بریم کلبه من چرت بزنم تو هی گوشت به فوتبال باشه بالا پایین بپری. بعد من غر بزنم ن............(بلند و کشیده صدا کردن اسمش)
+
× تو بگی ببخشید ببخشید. بعد دوباره گل بزنن تو بالا پایین بپری
+
× بعد من عصبانی بشم بالشو پرت کنم
+
× بعد تو باز بگی ببخشید ب
 
به نام خدا
 
قبل از ما هزاران نفر، هزاران هزار جلد کتاب خوانده‌اند و پس ما نیز همین خواهد بود! در کل، شاید کتاب بهترین رفیق آدمی در بسیاری از لحظات زندگی باشد! دوستی که صرف نظر از آنچه که هستی، جدای از تمام افکار و احساساتت، تو را به ماورای خیال می‌برد و روحت را هرچند سرد، آنقدر صیغل می‌دهد که تصویری شفاف از حیات به دست آوری!
 
 
ادامه مطلب
پارک پیروزی مسکو
 
پارک پیروزی در شهر مسکو را می‌توان یکی از خاص‌ترین پارک‌های روسیه دانست.
کشور پهناور روسیه در طول تاریخ و به‌ ویژه در‌ طول چند سده اخیر قاره اروپا، همواره نقشی استراتژیک و بسیار مهم ایفا کرده است. این کشور پهناور با دشت‌های وسیع خود که در زمستان‌ها بسیار سرد بوده و طبیعتی خشن دارد، کابوس هر ارتش و نیروی متخاصمی است که بخواهد فک حمله به این کشور را در سر بپروراند.روزگاری ارتش ناپلئون توانست تا قلب روسیه پیشروی کرده و شه
 
+بهمن تو کانالش نوشته :
 
دلارام فوت کرد...
دلارام گفته بود هزینه ی درمانم تو خارج از کشور حدود 250 هزار دلاره! منم با خنده گفته بودم آدم بمیره به صرفه تره!
من شوخی کرده بودم دختر جون چرا جدی گرفتی!
 
+ماری تو کانالش نوشته :
 
لال شدن مگه همین نیست، دختر مهربون و پرانرژی‌مون رفت.روحت در آرامش باشه دلارام عزیز
 @my_diaryyyyyy
 
+من تو کانالم نوشتم :
 
دارم دق میکنم...باورم نمیشه
روزی ک کانالشو پیدا کردم رفتم و بهش پیام دادم اما جواب نداد. رفتم پی وی بهمن. گفت
ای تف تو روی‌ت بشر که بعد این‌همه سال فخر و کبر و کثافت‌بازی‌های علمی هنوز نتوانستی بفهمی چه مرگ‌ت است. بعد این‌همه کندوکاو در ذهن و قلب و جان و روحت نتوانستی بفهمی دقیقا کجای کار می‌لنگد که این‌طور تمام روز یک گوشه افتاده‌ای و ذهنت قفل کرده رو هلاجی آدم‌های دیگر. سال‌ها نتوانستی با آدم‌ها حرف‌ت را بزنی، گله کنی، فریاد بزنی، پشیمان شوی، گریه کنی، امروز می‌بینی با خودت هم نمی‌توانی درست و حسابی حرف بزنی. شاید هم زیادی یقه‌‌‌ء این ب
دختر جوانی رفت ،بی سرو صدا آنهم فقط برای دیدن یک بازی ، گویا هنوز درون ما انسانها خفته است . خفته از بوی انسانیت ، بوی عقلانیت ، سحر و سحرها برای ابتدایی ترین حقوق خود ، نه ،شاید گزاف گفته باشم حتی کوچکتر از بدیهی ترین حقوق خودسوختند .چرا ؟!به چه جرمی ؟!در کدام شرع و دین و قانون و مسلکی این همه تبعیض تبلور میکند ؟در چه قرنی زندگی میکنیم ؟ حتی در دوران زنده به گور کردن دختران ، زن ها حقوقشان بیش از این بود .چه میکنید با جوانان این وطن ؟با عزیزان و
آدمی وقتی داغ می‌بیند سیاه می‌پوشد. فرو می‌رود در سیاه. یکی می‌شود با سیاه. می‌گویند به خاک سیاه نشسته، می‌گویند به روز سیاه افتاده، گویی زمینش سیاه شده، زمانش سیاه شده. هر چه داغش داغ‌تر باشد، سیاه‌تر... بعد هی خو می‌کند به سیاهی. آن‌قدر که انگار نه انگار جز سیاهی چیزی بوده روزی. خودش را در هیچ رنگی تصور نمی‌کند. نمی‌تواند.اما آدمی است و خاک. خاک هم که از آب سردتر است. چهل روز بعد هم اگر نشد، به سال که می‌رسد خاک کار خودش را می‌کند. (بگذری
دارم یه کتاب میخونم که اگر توییترمو داشتم هنوز خفه می‌کردم همه رو با تعریف کردنش! :))))
هی میخونم میگم عههههه چه جالب! باز میخونم صفحه‌ی بعدو میگم ای واااای ببینا...
جانان من اختلاف فرهنگی کشت ما را :|
 
دارم دلایل بخشی از مشکلاتم رو با استادام و بقیه متوجه میشم. حالا ایشالا یه خلاصه‌ای ازش میگم هرموقع تموم بشه. 
 
پ.ن۱: خسته‌م. خیلی خیلی خیلی خسته‌م. 
پ.ن۲: دارم قسمت محسن نامجوی پادکست دیالوگ‌باکس رو گوش میدم، یه جا که داره کنسرت اجرا میکنه بع
به نام خدا

قبل از ما هزاران نفر، هزاران هزار جلد
کتاب خوانده‌اند و پس ما نیز همین خواهد بود! در کل، شاید کتاب بهترین رفیق آدمی
در بسیاری از لحظات زندگی باشد! دوستی که صرف نظر از آنچه که هستی، جدای از تمام
افکار و احساساتت، تو را به ماورای خیال می‌برد و روحت را هرچند سرد، آنقدر صیغل
می‌دهد که تصویری شفاف از حیات به دست آوری!

ادامه مطلب
قسمت هشتم فصل دومِ 13 Reasons why جسیکا و الیویا دارن با هم حرف می‌زنن که الیویا می‌گه اگه هانا‌ می‌اومد و همه چیو بهم می‌گفت شاید همه چیز یه جور دیگه پیش می‌رفت. جسیکا جواب می‌ده که شاید واسش سخت بوده و با نگه‌داشتن همهٔ اون حرفا تو خودش می‌خواسته از خودش محافظت کنه و این نشون دهندهٔ شجاعتشه. اما مامان هانا می‌گه که نگه‌داشتن درد نشون‌دهندهٔ شجاعت نیست. این حس‌کردن و مواجه‌شدن باهاشه که جسارت می‌خواد.
اما می‌دونید چیه؟ درسته که مواجه‌شد
شنبه من کلاس نداشتم برنامه ی دانشگاه هم ارزش نداشت که به‌خاطرش روز تعطیلم برم دانشگاه.مامانم میخواست برای روز دانشجو سوپرایزم کنه کیک خریده بود اما از شانش زیباش خودم در رو براش باز کردم با اینکه کیک رو گذاشته بود زمین اون گوشه دیدمش و گفتم این چیهه؟ مامانمم گفت تو روحت تو چرا در رو باز کردی میخواستم سوپرایزت کنم -_- 
گذاشتیمش تو یخچال تا اینکه شب شد بابام اومد مامانم گفت پاشو لباستو عوض کن میخوایم عکس بگیریم !! منم که مریض بودم با هزاران بدب
بنام خدا
توجه به نیازهای گوناگون انسان از نظر ابعاد زندگی و موارد آن در
زمان ها و مکان های مختلف، اقتضای پاسخگویی قدرتمند، آگاه و توانمند است که بتواند
راهنمای کامل انسان ها باشد، بطور حتم و یقین، جز پروردگار عالم، خالق هستی کسی
نیست و نیز کتابی قابل تر از قرآن، و نیز گفتار، کلمات و سیره معصومان علیهم
السلام وجود ندارد، چرا که در آیه شریفه قرآن، فرمود: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ء» و نیز
آمده «لا رَطْبٍ وَ لا
امام مهدی(حجت بن الحسن): هر آنچه درباره امام زمان و علت غیبت آن حضرت باید بدانی.
امام مهدی (حجت بن الحسن) : حجت الاسلام هادی قطبی، نشر بهار دلها
 
معرفی:
خیلی سوالات درباره ی امام زمان در ذهنها موج می زند. اگر چرایی قبل و بعد از ظهور روحت را بی تاب کرده ؟اگر حوصله ی کتاب سنگین و سخت و طولانی نداری این کتاب کمک خوبی است.
بریده کتاب:
البته در زمان حضرت، به همان میزان که شیطان نیست، امتحانات هم سخت تر خواهد شد. مانند حاضر شدن در جلسه امتحان با کتاب است.
٦٠٠٠ ق م: آغاز کشاورزی در فرانسه
حدود ٤٥٠٠ ق م: برپایی بناهای خرسنگی در فرانسه
٢٠٠٠ ق م: آغاز استفاده از برنز در فرانسه
٩٠٠ ق م: آغاز مهاجرت مردمان سلت به فرانسه
٦٠٠ ق م: تأسیس شهر مارسی به‌‌‌دست یونانیان
١٢١ ق م: تصرف سرزمین پروونس در جنوب فرانسه به‌دست رومی‌‌ها
٥٨ ق م: آغاز تصرف باقی مناطق فرانسه (گل) توسط ژولیوس سزار
٥٢ ق م: سرکوب شورشی علیه رومی‌ها در فرانسه
٤٨ م: گل‌ها (فرانسویان) اجازه یافتند تا سناتورهایی در سنای روم داشته باشند
٢
از یه سنی بالاتر انقد مشغله ها زیاد میشن که نمیتونی خودتو بدون هیچکدومشون متصور بشی.
باید تمام چیزایی که گذاشتی با فراغ بال انجامشون بدی رو تو برنامه ی روزمره ت جا بدی چون غیر از این دیگه تا آخر عمر نمیتونی براشون وقت بذاری.
بزرگ شدن خیلی دغدغه ی عجیبی برای آدم فراهم میکنه.جسمت یه جایی اسیر و روحت اما جای دیگه سیر میکنه و این بلوغ عقلی عجیب ترین چیزیه که میتونه آدمی تجربش کنه.انقدر منطقی فکر میکنی که تمام خیره سریهاتو فراموش میکنی و جاش روزم
به نام خدا
 
قبل از ما هزاران نفر، هزاران هزار جلد کتاب خوانده‌اند و پس ما نیز همین خواهد بود! در کل، شاید کتاب بهترین رفیق آدمی در بسیاری از لحظات زندگی باشد! دوستی که صرف نظر از آنچه که هستی، جدای از تمام افکار و احساساتت، تو را به ماورای خیال می‌برد و روحت را هرچند سرد، آنقدر صیغل می‌دهد که تصویری شفاف از حیات به دست آوری!
ادامه مطلب
یکسال پیش یه قراردادی با یکی بستیم 
الان بعد یکسال هنوز دنبال پولمون میدوییم... حالا بعد یکسال طرف دبه دراورده و نمیخواد پرداخت کنه! 
امروز با رئیس صحبت کردم و گفتم جریان این شده و من اعصاب ندارم واقعا با این آدم بجنگم چیکار کنم؟ 
از طرفی میگم برم شکایت کنم از طرفی میگم ولش کن دیگه این که یه زندگی حسابی نداره حالا یه شکایت هم بیاد روش! 
رییس خیلی اروم توضیح داد دو تا کار میتونی انجام بدی:
کلا پرونده شو ببندی و بسپری دست خدای خودش و اعصابتو بیش ا
دیشب از خبر ساعت 21 شنیدم خواننده جوان و محبوب آقای بهنام صفوی بعد مدت ها دست و پنجه نرم کردن با بیماری به آرامش ابدی رسید. آهنگ خوشبختی ایشون خاطره های زیادی واسم ساخته. روحت شاد مرد... .
بعد شنیدن این خبر یاد رفیقم کاکا خلیل افتادم؛ با امسال 6 سال میشه که با سرطان درگیره. دار و ندار زندگی پدرش خرج هزینه های سرسام آور بیمارستان و شیمی درمانی شده؛ یاد این افتادم که بیماریش وارد مرحله متاستاز شده. بعضی وقتا که با هم  صحبت می کنیم بهم همیشه یه جمله ر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها